loading...

داستان صبور

اولين داستانم كه با شما به اشتراك گذاشتم

بازدید : 208
سه شنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 11:18

مسروره با اين طرز فكر، كه ماهان هرگز به حرف او گوش نمي دهد و تنها خواسته ها و خودخواهيهايش برايش مهم است، وارد اتاق او شد. او از همان ابتداي ازدواجشان، كم كم به اين مسئله يقين پيدا كرده بود، اما هميشه كوتاه آمده بود، به اين اميد كه همه چيز بهبود يابد؛ اما اكنون، ديگر قصد كوتاه آمدن نداشت. براي يكبار هم كه شده، در تمام طول زندگي مشتركشان، ماهان بايد به حرفهاي او گوش مي داد و به صلاح بچه ها، عمل مي كرد. مسروره حاضر بود، براي صلاح و مصلحت بچه هايش، با شوهرش بجنگد و اين كوتاه آمدنها را كنار بگذارد.

وارد اتاق كار ماهان كه شد، ماهان براي لحظه اي به او نگاه كرد و بعد دوباره مشغول پرونده اي شد كه بر روي آن كار مي كرد. ذهنش، به شدت درگير مسائل پرونده بود و تقريباً اصلاً متوجه حضور مسروره، درون اتاقش نشد، اگرچه با چشمهايش او را به وضوح ديده بود! در آن لحظات، او هيچ درك مشخصي از محيط پيرامونش نداشت؛ به شدت بر روي پرونده اش تمركز كرده بود و دنيايش را تنها همان پرونده تشكيل مي داد. مسروره براي لحظاتي به ماهان خيره شد. او اين رفتار ماهان را بارها و بارها، تجربه كرده بود؛ همه آن زمانهايي كه دلش مي خواست در مورد مطلبي با شوهرش حرف بزند، درد دل كند يا نظرش را راجع به مطلبي به او بگويد؛ اما ماهان، همواره او را كاملاً ناديده گرفته بود؛ انگار كه اصلاً مسروره، وجود خارجي نداشت! ابتداي ازدواجشان، اين مسئله به شدت قلب مسروره را مي شكست و او به اتاق خوابشان پناه مي برد و ساعتها گريه مي كرد؛ ماهان نيز يا اين مسئله را نفهميده بود يا به آن اهميت نداده بود و به روي خودش نياورده بود. نتيجه آن شده بود كه مسروره نيز علاقه اش را به ماهان، كم كم از دست داده بود و رفتارهاي او برايش كم اهميت و سرانجام بي اهميت شده بود. اكنون ديگر، بي توجهي ماهان، او را آنقدرها نمي آزرد. مسروره به ندرت به اتاق كار ماهان مي رفت و اگر هم به آنجا مي رفت و ماهان بي توجه به او، به كارش ادامه مي داد، مسروره نيز پس از گشت كوتاهي درون اتاق او و جابجاكردن چند تا از كتابها يا وسايل او، سرانجام بي سروصدا از اتاق او خارج مي شد، در حاليكه قلبش از قبل نيز تهي تر گشته بود. اما ايندفعه قصد داشت، حرفش را بزند و به ماهان نيز اجازه نمي داد كه او را ناديده بگيرد.

مسروره با اين طرز فكر، كه ماهان هرگز به حرف او گوش نمي دهد و تنها خواسته ها و خودخواهيهايش برايش مهم است، وارد اتاق او شد. او از همان ابتداي ازدواجشان، كم كم به اين مسئله يقين پيدا كرده بود، اما هميشه كوتاه آمده بود، به اين اميد كه همه چيز بهبود يابد؛ اما اكنون، ديگر قصد كوتاه آمدن نداشت. براي يكبار هم كه شده، در تمام طول زندگي مشتركشان، ماهان بايد به حرفهاي او گوش مي داد و به صلاح بچه ها، عمل مي كرد. مسروره حاضر بود، براي صلاح و مصلحت بچه هايش، با شوهرش بجنگد و اين كوتاه آمدنها را كنار بگذارد.

وارد اتاق كار ماهان كه شد، ماهان براي لحظه اي به او نگاه كرد و بعد دوباره مشغول پرونده اي شد كه بر روي آن كار مي كرد. ذهنش، به شدت درگير مسائل پرونده بود و تقريباً اصلاً متوجه حضور مسروره، درون اتاقش نشد، اگرچه با چشمهايش او را به وضوح ديده بود! در آن لحظات، او هيچ درك مشخصي از محيط پيرامونش نداشت؛ به شدت بر روي پرونده اش تمركز كرده بود و دنيايش را تنها همان پرونده تشكيل مي داد. مسروره براي لحظاتي به ماهان خيره شد. او اين رفتار ماهان را بارها و بارها، تجربه كرده بود؛ همه آن زمانهايي كه دلش مي خواست در مورد مطلبي با شوهرش حرف بزند، درد دل كند يا نظرش را راجع به مطلبي به او بگويد؛ اما ماهان، همواره او را كاملاً ناديده گرفته بود؛ انگار كه اصلاً مسروره، وجود خارجي نداشت! ابتداي ازدواجشان، اين مسئله به شدت قلب مسروره را مي شكست و او به اتاق خوابشان پناه مي برد و ساعتها گريه مي كرد؛ ماهان نيز يا اين مسئله را نفهميده بود يا به آن اهميت نداده بود و به روي خودش نياورده بود. نتيجه آن شده بود كه مسروره نيز علاقه اش را به ماهان، كم كم از دست داده بود و رفتارهاي او برايش كم اهميت و سرانجام بي اهميت شده بود. اكنون ديگر، بي توجهي ماهان، او را آنقدرها نمي آزرد. مسروره به ندرت به اتاق كار ماهان مي رفت و اگر هم به آنجا مي رفت و ماهان بي توجه به او، به كارش ادامه مي داد، مسروره نيز پس از گشت كوتاهي درون اتاق او و جابجاكردن چند تا از كتابها يا وسايل او، سرانجام بي سروصدا از اتاق او خارج مي شد، در حاليكه قلبش از قبل نيز تهي تر گشته بود. اما ايندفعه قصد داشت، حرفش را بزند و به ماهان نيز اجازه نمي داد كه او را ناديده بگيرد.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 3

درباره ما
آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 13
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 9
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 151
  • بازدید ماه : 185
  • بازدید سال : 378
  • بازدید کلی : 20219
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    لینک های ویژه